۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه


سوره نساء آیه 3

وان خفتم الا تقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملكت ايمانكم ذلك ادني الا تعولوا 
و اگر در مورد زنان بی سرپرست بیم دارید که انصاف را در حق آنها رعایت نکنید پس از آنچه خوش دارید با زنها ازدواج کنید، دو یا سه یا نهایت چهار زن بگیرید و اگر نگران هستید که بین چند زن نتوانید به انصاف رفتار کنید پس با یک زن ازدواج کنید و خواه با کنیزتان پیوند زناشوئی ببندید این به سرکش نشدن نزدیک تر است.

وان خفتم الا تقسطوا في اليتامي.. و اگر در مورد زنان بی سرپرست بیم دارید که انصاف را در حق آنها رعایت نکنید....


واژه یتیم شامل سه گروه می شود که در ابتدای سوره نساء همه این گروه ها را معرفی می کند و بر خلاف دیدگاه عمومی که تصور می شود یتیم فقط به کودکان بی سرپرست گفته می شود، خط بطلان می کشد. این واژه در آیه 3 به معنی زنان بی سرپرست می باشد و در آیه 5 به افراد بی خرد اشاره دارد و در آیه 6 به بچه های بی سرپرست اشاره می کند. می خواهیم بدانیم که پروردگار در مورد ازدواج نگفته با کودکان و نوجوانان ازدواج کنید! حتی دختران بی سرپرست هم شامل این دستور نمی شود همانطور که در آیه 6 خداوند می گوید برای ازدواج آنها قدم بردارید!
اما مقصود از (زنان بی سرپرست) چه کسانی هستند؟ خانم هایی که ازدواج کرده اند و به دلایل مختلف اکنون مجرد هستند و در جامعه ممکن است رها شده باشند یا حتی ثروتمند ولی دیدگاه سرپرستی به عهده مرد است را پذیرفته و کار و تلاش را وظیفه مرد می داند و ثروت خود را برای تجارت در اختیار یک مرد (امین) برای تجارت قرار می دهد.. نمونه های فراوانی را می شود عنوان کرد ولی شرط بسیار مهم در پذیرش اصل سرپرستی می باشد. ممکن است خانمی این ایده را قبول نداشته باشد و فعالیت اقتصادی و سرپرستی را از روی اختیار به عهده خودش بداند که مقصود این ایه نیست. خدیجه همسر پیامبر شخصی توانا بود که خود می توانست برای تجارت قدم بردارد ولی پایبندی  به اصول سرپرستی باعث شد تا محمد  امین را برای سرپرستی اموال در تجارت انتخاب کند. زنان بی سرپرست ممکن هست اموالی داشته باشند یا فاقد ثروت باشند. از آنجا که هدف، سرپرستی مرد از زن می باشد منظور پسرهای جوانی نیستند که برای شروع زندگی به حمایت بزرگترها نیازمند هستند. در سوره نور خواندیم که برای ازدواج پسر و دختر  واجب است بزرگترها حمایت کنند یعنی هنوز پسر توانایی تشکیل زندگی را ندارد و نمی تواند روی پای خودش بایستد. در اینجا حرف از مردی زده می شود که به حمایت نیازی ندارد بلکه خودش توانایی حمایت دارد. خودش خواستگاری می کند و دست همسرش را می گیرد و نیازی به پشتیبانی اطرافیان ندارد!

اما منظور از عدالت در مورد زنان بی سرپرست  چه نکاتی هست؟ برای یک مرد قابل قبول نیست که خانمی را رها شده ببیند و نیازمند حمایت، در حالی که پشتیبانی ندارد. دقت کردید که اگر ماشین یک خانم پنچر شده باشد عده ای مرد سعی در حمایت از آن خانم دارند و یا مراقبت از زنها و بچه ها یک احساس درونی بسیار قوی هست که مردها نسبت به جامعه دارند و اگر این استعداد پرورش پیدا بکند باعث ایجاد یک جامعه محکم می شود. یکی از عواملی که در قدیم باعث می شد مردها برای دفاع از کشورشان قدم بردارند همین استعداد بود که امروزه این روحیه حمایت گری  رو به نابودی است.
برای یک مرد مومن این نگرانی وجود دارد که تکلیف زنان بی سرپرست چه می شود و چگونه به تکلیف الهی خود عمل کند. پروردگار کار را ساده کرده و به مرد های با ایمان می گوید اگر نگران زنان بی سرپرست (مومنه) هستید پس با آنها ازدواج کنید..
هرچند که احکام قرآنی راحت می باشد ولی آنها را در بیشتر رساله ها و یا کتاب های دینی نمی یابید. شاید هم برای بسیاری عمل کردن به این آیات راحت نباشد فرض کنید مردی می خواهد ازدواج کند آیا یک زن (مومن) و مطلقه را انتخاب می کند یا یک دختر زیبا رو و...
یک سرویس کار پکیج (حدود 33 ساله) برای سرویس به خانه ما آمده بود از او پرسیدم ازدواج کرده ای گفت نه از او در مورد درامد پرسیدم گفت حدود 3 میلیون در ماه و یک طبقه خانه هم داشت یعنی هیچ مانعی برای حمایت از یک زن بی سرپرست و ازدواج نداشت ولی برای عمل به احکام خداوند ضعف داشت. جالب هست که به مردها می گوید زن بگیرید و آنها سستی می کنند! فکر کنید که زمان جنگ و دفاع از کشور که باید جان داد به این مردها می توان امید داشت؟
یکی از مفاهیم تقوا را در ازدواج ببینید . کسی که ازدواج می کند یک کار خداپسندانه انجام داده و تقوا را رعایت کرده است. این آیه در تقویت روحیه حمایت و پشتیبانی قابل توجه است و به جامعه دینی در دفاع از زنان رها شده توجه کرده است.

 فانكحوا ما طاب لكم من النساء...پس از آنچه خوش دارید با زنها ازدواج کنید....

اولین عبارت «فانکحو» فرمان به ازدواج می دهد یعنی یک واجب!
« فا » نتیجه گیری از قسمت اول آیه هست. اگر نگران زنان بی سرپرست هستید، نتیجه» پس ازدواج کنید!
همانگونه که رفتن به حج برای شخص توانا واجب است، ازدواج هم برای برقراری تعادل (عدالت) واجب است و اجرای این واجب الهی از مرد خواسته شده که قدم بردارد و تشکیل زندگی بدهد.
نکته بعدی در آزاد بودن مرد در انتخاب تعداد زن برای ازدواج است و به مرد می گوید ببین با نفس تو چه تعداد زن گرفتن هماهنگ تر است. بسیاری از مردها به دلایل مختلف خودشان را در تعداد همسر محدود می کنند و این با روحیه آنها در تضاد است و خداوند هم نمی گوید حتما یک همسر انتخاب کن یا چهار زن و این اختیار با مرد می باشد که تصمیم بگیرد.
«نساء» به خانم های بی سرپرست اشاره دارد و موقعی که « اليتامي» در اول آیه را زنان بی سرپرست ترجمه کردیم به علت وجود این کلمه در آیه بوده است. توجه به این نکته ضروری است که به دختر جوان کلمه نساء خطاب نمی شود همانطور که در زبان انگلیسی به دختر «دوشیزه» Miss گفته می شود و به زن شوهردار یا مطلقه یا بیوه  Mrs آورده می شود، در اینجا هم منظور زن مطلقه یا بیوه می باشد و مقصود دختران دوشیزه نیست که در مورد آنها خداوند امر می فرماید برای آنها فکر همسر باشید نه اینکه از آنها چند نفر را به همسری برگزیده کنید!
عدالت یعنی بر قراری تعادل. همانطور که در دادگا ها برای بر قراری توازن از نماد ترازو استفاده می شود در جامعه برای برقراری تعادل بین زن های مطلقه یا بیوه با مردها خداوند ازدواج این گروه را نسبت به هم واجب کرده است.
هدف از احکام قرآنی رسیدن به عدالت می باشد و رعایت تقوا یعنی احترام به روش برقراری تعادل فردی و اجتماعی.در امور مالی با پرداخت زکات، مالیات از طرف ثروتمندان و دریافت آن از طرف طبقه متوسط و پایین به توازن می رسیم و این شریعت خداوند است. اگر در شهر های بزرگ درامد لازم برای زندگی سه میلیون محاسبه شده طبق قوانین خداوند کسری بودجه این افراد را دولت و هر مرکز انحصاری قدرت از قبیل شهرداری ها و یا شرکتهای مخابرات و... که تبدیل شده اند به قول های اقتصادی باید تامین کنند!
عدالت قرآن به پرداخت زکات یا مالیات از افراد ضعیف جامعه حکم نمی دهد و آنها را دریافت کننده می شناسد. در بیشتر کشورها بار دولت و ثروتمندان را عموم مردم پرداخت می کنند. فرض کنید درآمد شخصی در ماه یک میلیون است و هزینه های لازم زندگی دو میلیون! این فرد در طول ماه بیست درصد از اموالش را به اشکال مختلف مالیات می دهد و شرکتها یا نهاد های عظیم که عمده ثروت یک کشور را در اختیار دارند با درآمد میلیاردی حتی یک درصد هم مالیات نمی دهند! اسم حکومت ها مهم نیست بلکه رفتار آنها در برقراری توازن اهمیت دارد. هدف از قرآن و احکام الهی هم رسیدن به عدالت است هرچند مفسران قرآن به گونه ای آن را بخوانند که مسئولیتی را شامل حالشان نکند!

مثني وثلاث ورباع...دو یا سه یا نهایت چهار زن بگیرید...

این پیشنهاد قرآنی برای جوامع بشری برای رسیدن توازن بین زن و مرد گفته شده است.زنان بی سرپرست امکان ازدواج همانند دوران دوشیزگی را ندارند و این از عدالت خارج است که آنها مجرد بمانند. ببینیم پیامبر چگونه رفتاری داشته است و رفتار رهبران دینی چه قدر محمد گونه است...
پیامبر در طول زندگی با خدیجه س همسر دیگری نگرفت شاید به دلیل پایبندی و تعهد بر تک همسری بوده و بعد از فوت بانوی اسلام سایر همسران پیامبر از نداشتن تعهد بر یک همسری آگاه بوده اند. فرض کنید شما رهبر سیاسی و اجتماعی یک گروه هستید آیا بعد از فوت همسر به امور کشوری رسیدگی می کردید یا به دنبال ازدواج می رفتید؟ حتما رهبر باید به امور مملکت و پیروانش اهمیت بدهد تا در فکر خود بودن و ازدواج!
پیامبر با یارانش به جنگ می رفتند و در بازگشت عده ای شهید شده بودند یا در گذشته که طلاق نسخ شده بود حالا دینی ظهور می کند که به پیروانش اجازه جدایی می دهد.. برای اینکه پیروان پیامبر به او اقتدا کنند پیامبر مسئولیت زنان بی سرپرست جامعه را به عهده می گرفت و با آنها ازدواج می کرد. روشی که هر رهبر صالح دینی نسبت به بازماندگان جامعه دارد. منظور از رهبر الزاما فردی تحت این عنوان یا رئیس جمهور و مدیر کل نیست هرچند که شامل حال این افراد هم می شود ولی از یک واعظ دینی تا هر فرد مسلمان که الگو می باشد را شامل می شود.
نکته آیه..
اگر در زمان قول و قرار برای ازدواج مردی به زنی بگوید که می خواهد چند همسر بگیرد، زن می داند و با علم تصمیم می گیرد که ازدواج کند یا نه ولی اگر مرد به زنی گفت تو تنها عشق من هستی این خارج عدالت است که بعدا به دنبال زن دیگر برود. برای خانم ها این پیام وجود دارد که ممکن هست به هر دلیل مرد زندگی شان را از دست بدهند و کنار آمدن با چند همسری برای یک مرد بهتر مجردی است. « دین یعنی تعادل فردی و اجتماعی و نشانه یک انسان مسلمان یا کشور مسلمان در مشاهده این برابری و توازن ها بروز می کند.» ازدواج یک نوع در قرآن تعریف شده با احکام مخصوص به خودش. ازدواج به شکل دائم و با قبول مسئولیت و سرپرستی مرد نسبت به زن وجود دارد که در صورت رضایت مرد برای چند همسری و موافقت زن، نهایتا چهار همسر امکان پذیر است. کمتر خانمی با ازدواج مجدد همسرش موافق است ولی اگر همان خانم مجرد شد با این حکم دیگر مخالفتی ندارد. صمیمیت بین دو زن یا دختران مجرد خیلی قوی هست و چه ایرادی خواهد داشت که با یک نفر ازدواج کنند؟ حتما این رفاقت دختر خانم ها را دیده اید که بسیار یک دل هستند ولی اگر یکی ازدواج کرد و دیگری ممکن هست سالها مجرد بماند ولی حس انحصار طلبی مانع از تقسیم شوهر بین دو دوست می شود. از دست دادن شوهر در نتیجه جنگ یا طلاق یا تصادف و.. ممکن هست در زندگی هر زنی رخ بدهد شاید همدلی خانم ها با هم نتیجه بهتری برای خودشان داشته باشد. صرف نظر از درست یا غلط بودن کار برخی از مردها برای مبارزه به کشورها اطراف می روند و مراسم تشییع برخی از آنها هم مرتب تکرار می شود. خودمان را بجای یک زن قرار دهیم که جنازه شوهرش را تحویل می گیرد. بعد از گذر زمان آیا این فکر به ذهن خطور نمی کند که چرا شوهر من زنده برنگشت یا برای چه کسی و هدفی جانش را از دست داد. آیا پیروان آن هدف و مکتب امروز مسئولیت مرا به عهده می گیرند؟ امور مالی و نیاز های روحی، جسمی من به عهده کیست؟ بی شک برای سیاست مدارها اهمیتی ندارد که یک زن بی سرپرست می شود و به او توصیه خویشتن داری می کنند در صورتی که اسلام (حقیقی) به همسری گرفتن زنان بی سرپرست شده را واجب می کند ( در صورت تمایل زن به ازدواج مجدد)  همین دستور برای سایر زنان مومنه که شوهر ندارند هم وجود دارد. و اما مرد یک ظرفیت محدود مالی و عاطفی دارد. تعدد زوج برای مرد به معنی چند برابر شدن روابط جنسی نیست یا در امور مالی بجز مسئولیت بیشتر نتیجه ای دیگر ندارد و با این دو دلیل منطقی نیست که مردی به دنبال زن دوم برود مگر به دلیل اول آیه.  پسرهای مجرد بسیاری هستند که برای ازدواج نیازمند خانه و شغل هستند و در صورت حمایت رهبران سیاسی و مذهبی، جامعه نامتعادل کنونی به توازن می رسد و شاهد مشکلات مجردی نخواهیم بود.

  فان خفتم الا تعدلوا فواحده...پس اگر نگران هستید که بین چند زن نتوانید به انصاف رفتار کنید پس با یک زن ازدواج کنید...

نگرانی از رعایت نکردن عدالت برای مرد مومن بسیار مهم است همان نگرانی که باعث می شد خداوند فرمان به پیوند زناشوئی با زنان بی سرپرست را بدهد اکنون به واجب بودن رعایت انصاف بین زن ها توجه می کند. و اگر مردی نگران بود!  یعنی مرد مومن به دنبال تمع کاری جنسی موقت نیست بلکه هدفش از ازدواج برقراری تعادل در بین زن های مومنه می باشد و اگر از رعایت نکردن عدل در بین زنها خوف داشت! می شود خدا ترس !  شخص مومن می داند که اگر بی عدالتی کرد از رحمت خداوند دور می شود. اگر همه این نگرانی ها وجود داشت نتیجه می گیریم که با یک زن بی سرپرست ازدواج کند و نتیجه دیگر »» برای شناخت مرد مومن به دقت او در رعایت عدالت و ترس از بی انصافی می توان او را متمایز کرد.
اگر دولت مردان و رهبران مذهبی با انصاف به مردم کشورشان خدمت می کردند نشانه خوبی بود و اگر وضع جامعه حاکی از نامتعادل بودن معیشت، مسکن،مالیات، درآمد و...باشد جای این پرسش باقیست که آیا کسی نگران انصاف در حق مردم هست ؟


 او ما ملكت ايمانكم ... و خواه با کنیزتان پیوند زناشوئی ببندید...


برای عدالت، مرد چند زن به همسری اختیار می کند و اگر دل فکر انصاف بود با یک زن ازدواج می کند یا یک کنیز را به همسری بر می گزیند...خیلی مهم هست که بدانیم آنچه در مورد کنیز وجود دارد ازدواج هست و بدون عقد دائم امکان حلال بودن رابطه وجود ندارد. و در مورد ازدواج شرط ایمان وجود دارد پس نمی توان با کنیز مشرک ازدواج کرد. یعنی نمی شود در جنگ بین مسلمانان و کفار اینگونه گفت که زن ها کنیز هستند و داشتن رابطه مجاز است! 
حتما باید بین کنیز و مرد عقد و ازدواج دائم وجود داشته باشد همانطور که در آیه 58 سوره نور اشاره می کند اگر کنیزی بخواهد وارد اتاق زن و شوهر شود در سه زمان مختلف باید اجازه بگیرد همانند فرزندان خانه که آنها هم باید اجازه ورود بگیرند. یعنی کنیز زوجه نیست و با فرزند  در امور جنسی فرقی ندارد! خلاصه هیچ رابطه زناشوئی حلال نیست مگر به ازدواج همانند سایر زن ها.
اما آیا خرید و فروش کنیز حلال است و می توان در جنگ عده ای را به عنوان کنیز گرفت؟ جواب در خود آیه وجود دارد..
در مواردی که حرف از کنیز به میان آمده خداوند از عبارت «ملكت» استفاده کرده است یعنی فعل ماضی، آنچه از قبل به دست آورده اید! نتیجه ساده است : هرکسی از قبل مالک کنیزی بوده اکنون اجازه ازداج با او را دارد! و با توجه به «ماضی»بودن فعل اینگونه استنباط می شود که به اسارت گرفتن زنها در جنگ با اهداف جنسی و به کنیزی گرفتن آنها حرام می باشد و خداوند هیچگاه دستور به رابطه جنسی با غیر مسلمان نداده همچنین هیچگاه بر خرید و فروش آن احکامی نه نهاده و همیشه امر به آزادی یا ازدواج با آنان را داده است.
کنیز با سه شرط حلال می شود: اول کنیز باید از دوره قدیم باشد(به اعتبار فعل ماضی) یعنی خرید کنیز بعد از این آیات مجاز نبوده و نیست. و دوم مسلمان باشد و سوم ازدواج صورت بگیرد آنگونه که خداوند بین چند همسری و انتخاب یک زن و یک کنیز فرقی قرار نداد و همه را در ابتدای آیه فرمود:«فانكحوا» و اجازه از اولیاء کنیز برای ازدواج واجب است
ازدواج با کنیز به معنی آزاد شدن و در جایگاه همسری قرار گرفتن است. با این اوصاف بنظر شما در همان زمان قدیم آیا یک مرد رغبتی برای ازدواج با کنیزش داشته؟ در حالی که می توانست از زنهای آزاد انتخاب کند و حتی تا چهار زن به همسری بگیرد؟ و این حکم  به سر افرازی برای اسلام ومسلمانان در مواجه با برده داری بوده است. یک مرد که می تواند از هر زن آزاده ای برای ازدواج انتخاب کند اکنون خداوند به او می گوید با خدمت کار (کنیز) خود ازدواج کن!
نکته دیگر: فقط عبارت «ملكت ايمانكم» به برده و کنیز  گفته می شود و جالب است که در ترجمه ها هروقت از عبارت های قرآنی دیگر در مخاطب قرار دادن پسر یا دختر استفاده شده باز هم ترجمه شده: کنیز ...! 
در مجموع این مفاهیم و استدلال ها به روشن شدن بسیاری از  نادانسته ها کمک می کند...
1400 سال قبل دین اسلام برای پایان دادن به برده داری احکامی را وضع کرد تا به این ماجرا پایان بخشد در حالی که اروپا و آمریکا حدود صد سال هست که برده داری به شکل قدیم را تغییر داده. کم دانشی مسلمانان باعث شده تا پاسخ درستی برای این حکایت نداشته باشند و همچنان بسیاری اعتقاد به گرفتن کنیز و برده داشته باشند ولی همانطور که در آیه نشان داده شده حکم مربوط به گذشته می باشد. در مورد ازدواج با کنیز اینگونه تصور کنیم که در زمان حال به عنوان یک مرد هستید و در خانه خود خدمت کار دارید. شما تصمیم به ازدواج می گیرید و چند پیشنهاد به شما داده می شود: شما امکان گرفتن چند زن را به همسری دارید یا به خواستگاری یک خانم بروید و یا با خدمت کار خود پیوند زناشویی ببندید؟ اما چرا گرفتن کنیز در جنگ و... حرام است؟ به همان دلیل که یک مرد نمی تواند زن پنجم بگیرد (اول آیه) کنیز هم مربوط به گذشته است و نمی شود انسانی را به کنیزی گرفت. نکته دیگر در توجه به عدالت است. در آیه سه بار بر عدالت تاکید شده و یا به عبارت دیگر مجرد بودن زنان مومنه خارج از انصاف است. در اسلام مجردی جایگاهی ندارد و از تشکیل خانواده حمایت می شود. بحران موجود در نتیجه بی عدالتی و اسلامی نبودن بروز کرده.


ذلک ادنی الا تعولوا           این ( تک همسری ) به سرکش نشدن نزدیک تر است.


بی توجهی و کم محبتی به همسر نوعی طغیان محسوب می شود و رفتار منصفانه بین چند زن به راحتی امکان پذیر نیست. برای یک مرد که بخواهد با برابری رفتار کند نمی تواند با چند زن این توازن را برقرار کند البته اگر به عدالت اجتماعی بخواهد عمل کند آن موقع نمی تواند نسبت به زنان مومنه مجرد بی اهمیت باشد. قسمت آخر آیه نمی گوید اگر با یک زن پیمان زناشویی ببندید دیگر شخص عادلی هستید بلکه می فرماید به عدالت نزدیک! شده اید! چه بسیاری از مردها که حتی نسبت به یک همسر هم رعایت انصاف را ندارند! پروردگار به سرکشی اشاره کرده و این نشان دهنده رفتار خود برتر بینی مرد نسبت به همسرش می باشد که اگر تعداد زنهای یک مرد بیشتر شود این خودبزرگ بینی بیشتر جلوه می کند. مرد نباید با زن خود رفتار خودپسندانه ای داشته باشد بلکه با تواضع و محترمانه رفتار کند. این توصیه قرآنی برای زن و شوهر ها است که می بینیم چه قدر در جامعه و حتی مذهبی ها رعایت می شود!
آیه 3 سوره نساء سه مرتبه در مورد عدالت صحبت می کند و برای اجرای توازن اجتماعی یک بار توصیه به ازدواج می کند و سه گروه از زنان را از نظر تعدادی پیشنهاد می دهد. این آیه هدف از ازدواج را تامین نیازهای جنسی نمی داند بلکه مجرد بودن خانم ها را خارج از توازن می داند و ازدواج مرد «مومن » نسبت به زن «مومنه» برای عدالت ! واجب شده است. خداوند در این آیه برای پشتیبانی زن مطلقه و همسر شهید و یا خانمی که مرد زندگی اش فوت کرده نشانه گذاشته شده.....زندگی ادامه دارد....
همانطور که نماز و روزه واجب است یا حجاب برای خانم ها، ازدواج هم واجب است. نشانه یک جامعه سالم وجود توازن بین زنها و مردها در تشکیل زندگی مشترک است. و عدم تعادل بین مجردها نشانه بی عدالتی است! مرشد های دینی تا آنجا که مسئولیتی متوجه آنها نکند مردم را به احکام دعوت می کنند فرض کنید نماز خواندن را توصیه می کنند ولی هیچگاه نمی گویند افراد با درامد کم برای گرفتن زکات مراجعه کنند! یا توصیه به ازدواج تا هنگامی که کسی درخواست کار یا مسکن نداشته باشد ولی اگر احساس کنند که سفارش به ازدواج برای آنها مسئولیتی دارد هیچگاه کلامی نخواهند گفت! فرض کنیم شخصی به پزشک مراجعه می کند و دکتر به برسی آسیب مشغول می شود نه اینکه وقت سپری کند و علاج نکند! هر کشوری بیماری های اجتماعی خواص خودش را دارد. کار و درآمد، مسکن، تامین معاش و رفاه، ازدواج، اشتغال مردها و انجام وظیفه سرپرستی و....
کمتر کسی برای گرفتن حقوق اولیه خود سخن می گوید ولی از روی نادانی برای پرداخت انواع مالیات ها و قبض ها و .... نه تنها اعتراضی ندارد بلکه تصور می کند وظیفه شرعی دارد....


«بنده خدا»






#نساء#سوره#تفسیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر